عاشقانه خیلی تنهام |
|||
یک شنبه 9 اسفند 1394برچسب:, :: 9:23 :: نويسنده : حنا
دلتنگی چه حس بدی است... تنهایی چه حس بدی است کاش... پاره ای ابر میشدم دلم مهربانی می بارید کاش نگاهم شرار نور میشد اشتی میدادش و که دوست داشتن چه کلام کاملی است و من... چقدر دلم تنگ دوست داشتن است!
خواهر یعنی یه تکیه گاه همیشگی...
خواهر یعنی کسی که همیشه پشتته حتی اگر اشتباه کرده باشی... خواهر یعنی اشکاتو غریبه پاک نمی کنه... خواهر یعنی... اصلا چرا این همه حاشیــه میــرم؟؟ ازنظر من خواهر یعنی یـه کلـمه... نفــس هر وقت تونستی بدون نفــس کشیــدن زندگــی کنـی، میــتونـی بــدون خواهـــرم زندگــی کنــی!
این وبلاگ رو با تمومه وجــودم تقــدیم می کنــم بــه بهتریــنم...خواهـــرم!!
پدر يعني زندگي
فدااااااااااااااااااااااااایی دااااااااااااااااااریییییییییییی بابا مادر یعنی زندگی پـــــِــســــَــر یـــعـــنـــیمطالب جالبسلام به عزیزای دلم مخصوصا آقا پسرای گل به نظر من پسر بودن یعنی : هرچی هم که رفیق داشته باشی و دوروبرت شلوغ باشه ، بازم یه چیزایی هست که کسیو نداری بهش بگیو باهاش دردودل کنی . . . این مطلب تقدیم به آقا پسرایی که خیلی مـَـردَن
. . . . . . . . . . . . . مطالب مرتبط را ببینیددو شنبه 28 دی 1394برچسب:, :: 14:58 :: نويسنده : حنا
ترک شهر ، ترک وطن ................................................................................................................................................
........................................................................................................................................ نهـایی یعـنی هیچ وقــت کسی نباشه اشکات رو پاک کنه…
تنهـایی یعـنی روز عـید بدون تبریــک… تنهـایی یعـنی بوی سیگار… تنهـایی یعـنی حسـرت یه آغوش… تنهـایی یعـنی سیگـار پشــت سیگـار… تنهـایی یعـنی نگـاه کردن عکس… تنهـایی رو فقـط یه آدم تنهـا میفهمـه…
سه شنبه 10 آذر 1394برچسب:, :: 14:26 :: نويسنده : حنا
ﺩﺧﺘﺮ : ﻋﺸﻘﻢ ﺷﺮﻁ ﺑﻨﺪﯼ ﮐﻨﯿﻢ؟؟؟
ﭘﺴﺮ : ﺑﺎﺷﻪ ﺧﺎﻧﻮﻣﻢ ...ﺑﮑﻨﯿﻢ ... ﺩﺧﺘﺮ : ﺗﻮ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﯽ 24 ﺳﺎﻋﺖ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﻦ ﺑﻤﻮﻧﯽ ... ﭘﺴﺮ : ﻣﯽ ﺗﻮﻧﻢ ... ﺩﺧﺘﺮ : ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯿﻢ .. 24 ﺳﺎﻋﺖ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯽ ﺷﻪ ﻭ ﭘﺴﺮ ﺍﺯ ﺳﺮﻃﺎﻥ ﻋﺸﻘﺶ ﻭ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺯﻭﺩ ﻗﺮﺍﺭﻩ ﺑﻤﯿﺮﻩ ﺧﺒﺮ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ... 24 ﺳﺎﻋﺖ ﺗﻤﻮﻡ ﻣﯽ ﺷﻪ ﻭ ﭘﺴﺮ ﻣﯿﺮﻩ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﺭ ﺧﻮﻧﻪ ﯼ ﺩﺧﺘﺮ .. ﺩﺭ ﻣﯽ ﺯﻧﻪ ﻭﻟﯽ ﮐﺴﯽ ﺩﺭ ﺭﻭ ﺑﺎﺯ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﻪ ... ﺩﺍﺧﻞ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﯽ ﺷﻪ ﻭ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﻭ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻪ ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﻣﺒﻞ ﺩﺭﺍﺯ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﻭ ﺭﻭﺵ ﯾﻪ ﯾﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﻫﺴﺖ ... ﯾﺎﺩﺩﺍﺷﺖ : 24 ﺳﺎﻋﺖ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﻦ ﻣﻮﻧﺪﯼ ... ﯾﻪ ﻋﻤﺮ ﻫﻢ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﻦ ﻣﯽ ﺗﻮﻧﯽ ﺑﻤﻮﻧﯽ ﻋﺸﻖ ﻣﻦ ...ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ...
سه شنبه 10 آذر 1394برچسب:, :: 14:25 :: نويسنده : حنا
یه اتاقی باشه گرمه گرم
....روشن روشن.....
تو باشی منم باشم
کف اتاق سنگ باشه
سنگ سفید
...تو منو بغلم کنی که نترسم..
که سردم نشه.........که نلرزم.......
اینجوری که تو تکیه دادی به دیوار
...پاهاتم دراز کردی........
منم اومدم نشستم جلوت و بهت تکیه دادم
....... با پاهات محکم منو گرفتی .......
دوتا دستتم دورم حلقه کردی.........
بهت میگم:چشماتو میبندی؟
میگی:اره!!!بعد چشماتو میبندی......
بهت میگم برام قصه میگی تو گوشم؟؟؟؟
میگی : اره !!!
بعد شروع میکنی اروم اروم تو گوشم قصه گفتن
یه عالمه قصه طولانی و بلند که هیچوقت تموم نمیشن.......
میدونی؟ میخوام رگ بزنم.......
رگ زدن
رگ خودمو........ مچ دست چپمو ...یه حرکت سریع......
یه ضربه عمیق........بلدی که؟؟!
ولی تو که نمیدونی میخوام رگمو بزنم.......تو چشماتو بستی....
نمیبینی من تیغ رو از جیبم در میارم
.....نمیبینی که سریع رگمو میبرم .......
نمیبینی خون فواره میزنه رو سنگای سفید........
نمیبینی دستم میسوزه و لبم رو گاز میگیرم که
نگم
نگم اااخخخخخ که چشماتو باز نکنی و منو نبینی..
تو داری قصه میگی.... من شلوارک پامه.....
منو محکم گرفتی و بغلم کردی
دستمو میذارم رو زانوم
خون میاد از دستم میریزه
رو زانوم و از زانوم میریزه رو سنگا
........قشنگه مسیر حرکتش.
قشنگه رنگ قرمزش.........
حیف که چشمات بسته است و نمیبینی ...
تو بغلم کردی....میبینی که سردم شده..
محکم تر بغلم میکنی
که گرم بشم........میبینی نامنظم نفس میکشم.......
تو دلت میگی : اخی دوباره نفسش گرفت!
میبینی هر چی محکم تر بغلم میکنی سرد تر میشم....
میبینی دیگه نفس نمیکشم.........!
چشماتو باز میکنی میبینی من مردم
میدونی؟؟
من میترسیدم خودمو بکشم ! از سرد شدن......
از تهنایی مردن...... از خون دیدن........
وقتی که تو بغلم کردی دیگه نترسیدم.......
مردن خوب بود.
اروم اروم .......گریه نکن دیگه.......
منکه نیستم چشماتو بوس کنم و بگم دلم میگیره هاااااااااااا
بعدش تو همون جوری وسط گریه هات بخندی
گریه نکن دیگه خب ! دلم میشکنه ......
سه شنبه 10 آذر 1394برچسب:, :: 14:25 :: نويسنده : حنا
یه اتاقی باشه گرمه گرم
....روشن روشن.....
تو باشی منم باشم
کف اتاق سنگ باشه
سنگ سفید
...تو منو بغلم کنی که نترسم..
که سردم نشه.........که نلرزم.......
اینجوری که تو تکیه دادی به دیوار
...پاهاتم دراز کردی........
منم اومدم نشستم جلوت و بهت تکیه دادم
....... با پاهات محکم منو گرفتی .......
دوتا دستتم دورم حلقه کردی.........
بهت میگم:چشماتو میبندی؟
میگی:اره!!!بعد چشماتو میبندی......
بهت میگم برام قصه میگی تو گوشم؟؟؟؟
میگی : اره !!!
بعد شروع میکنی اروم اروم تو گوشم قصه گفتن
یه عالمه قصه طولانی و بلند که هیچوقت تموم نمیشن.......
میدونی؟ میخوام رگ بزنم.......
رگ زدن
رگ خودمو........ مچ دست چپمو ...یه حرکت سریع......
یه ضربه عمیق........بلدی که؟؟!
ولی تو که نمیدونی میخوام رگمو بزنم.......تو چشماتو بستی....
نمیبینی من تیغ رو از جیبم در میارم
.....نمیبینی که سریع رگمو میبرم .......
نمیبینی خون فواره میزنه رو سنگای سفید........
نمیبینی دستم میسوزه و لبم رو گاز میگیرم که
نگم
نگم اااخخخخخ که چشماتو باز نکنی و منو نبینی..
تو داری قصه میگی.... من شلوارک پامه.....
منو محکم گرفتی و بغلم کردی
دستمو میذارم رو زانوم
خون میاد از دستم میریزه
رو زانوم و از زانوم میریزه رو سنگا
........قشنگه مسیر حرکتش.
قشنگه رنگ قرمزش.........
حیف که چشمات بسته است و نمیبینی ...
تو بغلم کردی....میبینی که سردم شده..
محکم تر بغلم میکنی
که گرم بشم........میبینی نامنظم نفس میکشم.......
تو دلت میگی : اخی دوباره نفسش گرفت!
میبینی هر چی محکم تر بغلم میکنی سرد تر میشم....
میبینی دیگه نفس نمیکشم.........!
چشماتو باز میکنی میبینی من مردم
میدونی؟؟
من میترسیدم خودمو بکشم ! از سرد شدن......
از تهنایی مردن...... از خون دیدن........
وقتی که تو بغلم کردی دیگه نترسیدم.......
مردن خوب بود.
اروم اروم .......گریه نکن دیگه.......
منکه نیستم چشماتو بوس کنم و بگم دلم میگیره هاااااااااااا
بعدش تو همون جوری وسط گریه هات بخندی
گریه نکن دیگه خب ! دلم میشکنه ......
درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان عاشقانه و آدرس tanham123.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد. نويسندگان |
|||
|